این هم از جزوه های قلم چی دانلود کنید به امید 20 شدنتون البته این هم بگ که این فایل PDF هست و جزوه مال مبحث کامل از ارایه های ادبی و... است
برای دانلود جزوه فارسی نهم { تیز هوشان} بر روی مطلب زیر کلیک کنید توجه داشته باشید که این جزوه قلم چی و مهر و ماه در یک فایل قرار دارد
آرایه های ادبی
واج آرایی
واج آرایی ( نغمه ی حروف ) : تکرار یک واج ( صامت یا مصوت ) است ، در کلمه های یک مصراع یا یک بیت یا عبارت نثر به گونه ای که کلام را آهنگین می کند و آفریننده ی موسیقی درونی باشد و بر تاثیر سخن بیفزاید گویند . »واج آرایی « این تکرار آگاهانه ی واج ها را مثال : خیال خال تو با خود به خاک خواهم بر که تا زخال تو خاکم شود عبیر آمیز باعث ایجاد موسیقی درونی شده است . »خ «توضیح : در این بیت از حافظ تکرار واج سجع آوردن کلماتی در پایان جمله های نثر که در وزن یا حرف یا حرف آخر یا هر دو ( وزن و حرف آخر ) با هم یکسان باشد . : سجع در کلامی دیده می شود که حداقل دو جمله باشد یا دو قسمت باشد . ۱نکته : سجع باعث آهنگین شدن نثر می شود به گونه ای که دو یا چند جمله را هماهنگ سازد . ۲نکته : سجع در نثر حکم قافیه در شعر را دارد . ۳نکته مثال : الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است بــی دیــدار تــو درد و داغ اســت مثال : منت خدای را عـزووجل که طاعتـش موجب قـربت است و به شکر اندرش مزید نعمت . توجه : به نثر مسجع ، نثر آهنگین نیز می گویند . انواع سجع ( قسمت انواع سجع وترصیع برای مطالعه است) الف ) سجع متوازن : آن است که کلمات سجع فقط در وزن اشتراک داشته دارند . )ملک بی دین باطل است و دین بی ملک ضایع . ۱مثال : . ) طالب علم عزیز است و طالب مال ذلیل ۲ توضیح :در هر دو عبارت هر دو کلمه از نظر امتداد هجا یکسان هستند لذا هموزن اند. ب ) سجع مطرف : آن است که کلمات سجع فقط در حرف یا حروف پایانی با هم اشتراک دارند . مثال : محبت را غایت نیست از بهر آنکه محبوب را نهایت نیست . دارای سه هجا می باشد پس دو کلمه هم وزن »نهایت «دارای دو هجا و کلمه ی »غایت «توضیح : کلمه ی نیستند بلکه فقط در حرف آخر مشترک اند . ج ) سجع متوازی : به سجعی گفته می شود که کلمات سجع هم در حرف پایانی و هم در وزن یکسان می باشند
مثال : الهی عبدالله عمر بکاست اما عذر نخواست توجه : از آن جایی که سجع متوازی ، زیباتر و خوش آهنگ تر است و در متون فارسی کاربرد بیشتری دارد . لذا شناخت این نوع سجع برای دانش آموزان عزیز با اهمّیّت تر می باشد ، جامی »گلستان «نمونه های برتر آثار مسجع : مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری ( قرن پنجم ) ا سعدی در آن را به حد کمال خود رساندند »کلیله و دمنه «، نصرالله منشی در »بهارستان «در ترصیع آن است که کلمات مصراعی با مصراع دیگر یا جمله ای با جمله ی دیگر ، در وزن و حروف پایانی یکسان باشد ( غیر از واژگان تکراری بقیه کلمات با هم سجع متوازی دارند . ) : ای منــور بـه تـو نجـوم جـلال۱مثال وی مقـرر بـه تـو رسـوم کمـال . : باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشید ۲مثال جناس آوردن کلماتی است در شعر و نثر که از نظر معنی کاملاً متفاوت اند اما از نظر شکل ظاهری و تلفظ هم جنس به نظر می رسند و گاهی اختلافشان فقط در یک واج است . »انواع جناس « الف) جناس تام : آن است که دو کلمه جناس از نظر شکل ظاهری و تلفظ کاملاً یکسان ، اما از جهت معنی با هم فرق دارند . مثال : عشـق شـوری در نهـاد ما نهـاد جـان مـا در بوتــه ی سـودا نهــاد بهـرام که گور می گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهـرام گرفت نکته : جناس هم در شعر و هم در نثر به کار می رود . ب ) جناس ناقص : که انواعی دارد: ۱- جناس ناقص اختلافی ۲- جناس ناقص حرکتی ۳- جناس ناقص افزایشی - جناس ناقص اختلافی : آن است که دو کلمه جناس در حرف اوّل ، وسط یا آخر با هم اختلاف ۱ داشته باشند .
مثال : نهادند آوردگا هی چنان که کم دیده باشد زمین و زمان جام، جان– گلنار، گلزار–مثال : (بخت ، رخت ) ۲- جناس ناقص حرکتی : آن است که دو کلمه جناس علاوه بر معنی در حرکت ( مصوت کوتاه ) نیز با هم گُل، گِل– اختلاف دارند . مثل (مِهر ، مُهر ) مثال : باید به مژگان رُفت گرد از طور سینین باید به سینه رَفت زین جا تا فلسطین ۳- جناس ناقص افزایشی : آن است که دو کلمه جناس علاوه بر معنی ، در تعداد حروف نیز متفاوت اند بطوری که یکی از کلمات جناس حرفی در اوّل ، وسط یا آخر نسبت به کلمه های دیگر اضافه دارد. مثال : ده روز مهر گردون افسانه است وافسون نیکی به جای یاران فرصت شما یارا چو پرد ه دار به شمشیرمی زند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند ) دست، دوست– نامه، نام–مثال : (شکوه ، کوه جان بخشی به اشیا یا تشخیص : آنچه به عنوان جان بخشی به اشیا در فارسی دوم آمده است در علم بیان استعاره مکنیه تخییلیه و آنیمیسم یا جان دار انگاری نامیده می شود و یادگاری است از تفکر بشر قدیم که برای او همه چیز جان دار بوده است . استعاره مکنیه : مشبهی است که به همراه یکی ازاجزا یا ویزگی های مشبه به می آید . مثلاً دیده عقل به صورت اضافه استعاری ؛ عقل به انسانی تشبیه شده است و آنگاه دیده که از بارزترین ویزگی های انسان است به عقل اضافه شده است درس غوغای بهار و شعر پرواز و شعر فروتنی و درس قلمرو شگفتی ها (سال سوم )و ....همگی آرایه تشخیص هستند . در این بیت نیز حافظ از جان بخشی استفاده کرده است : ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد اضافه تشبیهی : که در آن میان مضاف و مضاف الیه رابطه ی شباهت و همانندی است یعنی یا مضاف را به مضاف الیه تشبیه سرو قد ، کنند مانند : لب لعل ، قد سرو و یا برعکس لعل لب
و) اضافه استعاری : به معنی »دست روزگار « که در آن مضاف در غیر معنای حقیقی خود به کار می رود ، چنانچه دست در به کار »حوادث« رفته است * فرق این دو در این است که در اضافه تشبیهی ، مشبه و مشبه به - که همان مضاف ومضاف الیه اند - هر دو ذکر می شوند اما در اضافه استعاری مشبه می آید و جای مشبه به یکی از قرینه های طرف حذف شده را می آوریم(یکی از متعلقات آن را می آوریم ) دست روزگار - روزگار را به انسانی تشبیه کرده که دست دارد (در اینجا انسان حذف شده)
قلب آن است که نویسنده با جابه جا کردن اجزای یک ترکیب وصفی یا اضافی ، ترکیب تازه و زیبایی را با معانی جدید به وجود به وجود آورد و به کنار هم قرار دادن این دو ترکیب به کلام خویش ارزش هنری ببخشد . مثال : حافظ مظهر روح اعتدال و اعتدال روح اقوام ایرانی است .
بصورت یک ترکیب وصفی یا اضافی نباشد . »قلب «نکته : گاهی ممکن است اجزای تشکیل دهنده ی آرایه مراعات نظیر ( تناسب ) اگر گوینده در کلام خویش مجموعه ای از کلمات را بیاورد که به نوعی با هم تناسب و ارتباط داشته باشند ، آن را مراعات نظیر گویند . نکته : تناسب میان کلمات می تواند از نظر جنس ، نوع ، مکان ، زمان ، همراهی و ... باشد . نکته : بیشترین کاربرد مراعات نظیر در شعر است اما گاهی در نثر هم دیده می شود . مثال : من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت کاوّل نظر به دیدن او دیده ور شدم نکته : آرایه های مراعات نظیر ممکن است بین دو کلمه یا بیشتر اتفاق بیفتد . تضاد ( طباق ) آوردن دو کلمه ی متضاد در سخن (منظوم ومنثور) به گونه ای که سبب زیبایی کلام گردد . مثال : آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا تناقض،متناقض نما ( پارادوکس ) آن است که در کلام دو امر متضاد را به یک چیز نسبت بدهیم به گونه ای که ظاهراً وجود یکی نقض وجود
دیگری باشد . شاعر این امر متضاد را چنان هنرمندانه به کار می برد که قابل پذیرش است . مثال : جامه اش شولای عریانی است . همراه می شود معنی »عریانی «، که برای پوشیدن بدن است و وقتی با »لباس «توضیح : واژه شولا به معنی ضدیت خود را از دست می دهد . مثالهای دیگر: هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای . از تهی سرشار جویبار لحظه ها جاری است. پیدای پنهان. حس آمیزی آمیختن دو حس است در یک کلام به گونه ای که از یک حس به جای حس دیگر استفاده شود . و این آمیختگی سبب زیبایی سخن گردد . مثال : ببین چه می گویم . توضیح : شما سخن را با حس شنوایی در می یابید اما گویند از شما می خواهد سخن او را ببینید که به این می گویند . »حس آمیزی «آمیختگی حس ها ، مثالهای دیگر : خبر تلخی بود- روشنی را بچشیم - با مزه نوشتن - آوای سبک و لطیف . تلمیح آن است که گویند در ضمن کلام خویش به آیه ، حدیث ، داستان ، واقعه ای تاریخی ، اسطوره ای و... اشاره داشته باشد . مثال : آسمـان بار امانت نتوانست کشید قـرعه ی فـال به نـام من دیوانه زدند »انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض ... . «توضیح : اشاره به آیه ی نکته : گاهی در آرایه ی تلمیح ، آرایه ی مراعات نظیر هم به کار می رود . مثال : بیستون بر سر راه است ، مباد از شیرین خبـری گفتـه و غمگیـن دل فرهاد کنید تضمین آن است که شاعر یا نویسنده برای اعتبار بخشیدن به سخن خود در میان کلام ( شعر یا نثر ) خود آیه ، حدیث مصراع یا بیتی را از شاعر دیگر عیناً بیاورد . ، نکته : اگر بیت یا مصراعی از شاعر دیگر به عنوان تضمین بیاورد معمولاً نام آن شاعر به گونه ای ذکر می شود نکته : معمولاً عبارت تضمین شده داخل گیومه قرار می گیرد . مثال : چه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی « »به پیام آشنـایی بنوازد آشنا را توضیح : بیت دوم این شعر را شهریار از حافظ تضمین کرده است . اغراق آن است که در وصف و ستایش یا ذم و نکوهش کسی یا چیزی افراط و زیاده روی کنند ، چندان که از حد عادت و معمول بگذرد . : اغراق هم در شعر و هم در نثر کاربرد دارد . ۱نکته : اغراق مناسب ترین آرایه برای تصویر کشیدن یک دنیای حماسی است . ۲نکته . : زیبایی اغـراق در این است که غیـر ممکن را طـوری ادا می کنـد که ممکن و درست به نظر می رسد ۳نکته
مثال : شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب ایهام ایهام در لغت به معنای درشک و گمان افکندن است اما در اصطلاح علم بدیع ، آوردن واژه ای است با حداقل دو معنی مناسب کلام یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد و معمولاً مقصود شاعر معنی دور آن است و گاهی نیز هر دو معنی مورد نظر می باشد . : ایهام نوعی بازی با ذهن است به گونه ای که ذهن را بر سر دوراهی قرار می دهد . ۱نکته : انتخاب یکی از دو معنی ایهام در یک لحظه بر ذهن دشوار است و این امر باعث لذت خواننده می شود . ۲نکته
: شرط شناخت ایهام در آن است که خواننده معانی مختلف یک واژه را بداند . ۳ نکته مثال : حکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره ی لیلی مقام مجنون است دو معنی دارد »شیرین «توضیح : واژه : ۱- خوشمزه و گوارا ۲- نام معشوقه ی فرهاد ایهام تناسب به کار گیری واژه ای با حداقل دو معنی که یک معنی آن مورد نظر شاعر و پذیرفتنی است و معنی دیگر با کلمه یا کلماتی از بیت یا عبارت تناسب دارد . نکته : ایهام تناسب مجموعه ای از ایهام و مراعات نظیر است .
: چون شبنم اوفتـاده بدم پیش آفتاب۱مثال مهرم به جان رسید و به عیّوق بر شدم ایهام تناسب دارد ، چون معنی مورد نظر شاعر عشق و محبت است اما غیر از این معنی »مهر «توضیح : واژه ی تناسب دارد »عیّوق و آفتاب «به معنی خورشید است که در این صورت با واژه های »مهر «واژه ی : گـر هـزار اسـت بلبـل این بـاغ۲مثال همـه را نغمـه و تـرانه یکـی اسـت - عدد هزار که در این جا منظور شاعر معنی دوم است اما ۲ - بلبل ۱به دو معنی است : »هزار « توضیح : واژه ی تناسب دارد . »باغ ، نغمه و ترانه «با کلماتی چون »بلبل «غیر از معنی فوق کلمه ی تمثیل آن است که شاعر یا نویسنده به تناسب سخـن خـویش ، حکایـت ، داستـان یا نمونه و مثالی را ذکر می کند تا از این طریق ، مفاهیم و نظریات خود را به خواننده یا شنونده منتقل نماید و آنچه در این میان مهم است نتیجه ی تمثیل می باشد که می تواند سرمشقی برای موارد متفاوت باشد . نکته:تمثیل ممکن است در یک بیت باشد آن یکی خر داشت پالانش نبود یافت پالان گرگ خر را درربود (مثنوی مولوی) تمثیل از این که همه چیز برای همه کس یک جا فراهم نمی شود. نکته : در این داستان ها و حکایات ( تمثیل ها) هر یک از حیوانات یا اشیا و جمادات نماد و نشانه ی چیزی هستند مثلاً در درس طوطی وبقال سال اوّل طوطی تمثیل اشخاصی است که قضاوتهای سطحی وقیاس نابجا می کنند. در کتاب پیش دانشگاهی مبحث حسب حال درسهای ( افسانه ی عاشقی و تسلی خاطر ) هر دو داستانی انسان باید از موهبت «تمثیلی است که اوّلی ، شاعر با آوردن داستانی تمثیلی این نکته را یادآور شده است : «عشق بر خوردار باشد ودر داستان تسلی خاطر جامی در پی آن است که این نکته ی عرفانی را متذکر شود : »خاطر از یاد معشوق پر کرد . ارسال المثل اگـر گـوینده در کلام خود ضرب المثلی را آگاهانه به کار گیـرد و یا کلام او بعداً ضـرب المثل شود ، می گوییم دارای آرایه ی ارسال المثل است . : آن دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود۱مثال در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست : تــو نیکــی میـکـن و در دجـــله انــداز۲مثال کـــه ایــزد در بیــابانــت دهـــد بــاز
اسلوب معادله آن است که شاعر دو مصراع یک بیت را به گونه ای هنرمندانه بیان کند که در ظاهر هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر ندارد اما وقتی به دو مصراع خوب دقت کنیم در می یابیم که مصراع دوم در حکم مصداقی برای مصراع اوّل است تا جایی که می توان جای دو مصراع را عوض کرد و میان آن ها علامت مساوی گذاشت و این ارتباط معنایی نیز بر پایه ی تشبیه استوار است . : صورت نبست در دل ما کینه ی کسی۱مثال آیینه هر چه دید فراموش می کند : محـرم این هوش جز بی هوش نیست۲مثال مرزبـان را مشتـری جـز گـوش نیــست حسن تعلیل آن است که شاعر یا نویسنده برای سخن خود دلیلی زیبا و شاعرانه می آورد به گونه ای که این دلیل ادبی قدرت قانع کردن مخاطب را دارد . و این علّت سازی مبتنی بر تشبیه است .به بیان دیگر آوردن علّتی ادبی وخیالی برای امری طبیعی را حسن تعلیل می گویند. مثال: سرخی چشم کبوتر هیچ می دانی زچیست؟ نامه ام می برد و بر درددلم خون می گریست چشم کبوتر به خودی خود سرخ است اما دلیلی که شاعر برای ادعای خود می آورد در حقیقت واقعی و عقلانی نیست بلکه بر پایه ی ذوق و احساس شاعرانه است. مثال دیگر : نفحات صبح دانی زچه روی دوست دارم که به روی دوست ماند که برافکند نقابی توضیح : شاعر دلیل دوست داشتن روشنی صبح را در این می داند که به چهره ی معشوق او می ماند آنگاه که نقاب از چهره بر می دارد . : از صوفی پرسیدن هنگام غروب خورشید چرا زرد رو است ؟ گفت : از بیم جدایی۲مثال تشبیه یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند . هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است : - مشبّه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم . ۱ - مشبّه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود . ۲ - ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز : همچون ۳
، چون ، مثل ، مانند ، به سان ، شبیه ، نظیر ، همانند ، به کردار و ... . - وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بیت مشبّه و مشبّه به می باشد . ( دلیل شباهت ) ۴ مثال : علی مانند شیر شجاع است . مثال های دیگر : ای شاهد افلاکی در مستی ودر پاکی من چشم تو را مانم تو اشک مرا مانی من (مشبّه) چشم تو(مشبّه به) مستی (وجه شبه) مانم (ادات تشبیه) تو ( = ) اشک من ( = ) پاکی ( = ) مانم ( = ) نم نم باران بهار است وخاک چون دل من تشنه ی این نم نم است خاک(مشبّه)دل(مشبّه به)تشنه (وجه شبه)چون(ادات) » ادات تشبیه «طرفین تشبیه نام دارند . که در تمام تشبیهات حضور دارند اما »مشبّه به «و »مشبّه «نکته : «و »مشبّه «می توانند در یک تشبیه حذف شوند. که در این صورت تشبیه با داشتن دو رکن »وجه شبه «و مشبّه به بر قرار است . »
مشبّه مشبّه به : هر چه ارکان تشبیه کمتر باشد تشبیه ادبی تر است . ( البته داشتن مشبّه و مشبّه به الزامی است ) ۱نکته : هرگاه در تشبیه بلیغ(تشبیهی که فقط از مشبّه ومشبّه به تشکیل شده) ، یکی از طرفین تشبیه ( ۲نکته » تشبیه بلیغ اضافی «یا »اضافه ی تشبیهی « مشبّه یا مشبّه به ) به دیگری اضافه ( مضاف الیه) شود . به آن می گویند . در غیر این صورت ، تشبیه بلیغ اضافی است . توجه : این نوع تشبیه در کتاب های درسی بیشترین کاربرد را دارد . مثال : صبح امید که بد معتکف پرده ی غیب گـو بـرون آی که کـار شب تـار آخـر شد توضیح : امید به صبح تشبیه شده و غیب به پرده . ترکیباتی مثل : درخت دوستی ، همای رحمت ، لب لعل ، کیمیای عشق ، خانه ی دنیا ، فرعون تخیل ، نخل ولایت و ... اضافه ی تشبیهی محسوب می شوند .
استعاره استعاره در لغت به معنی عاریت گرفتن و عاریت خواستن است امّا در اصطلاح استعاره نوعی تشبیه است که درآن یکی از طرفین تشبیه ( مشبّه یا مشبّه به ) حذف شود.
نکته : اصل استعاره بر تشبیه استوار است و به دلیل اینکه در استعاره فقط یک رکن از تشبیه ذکر می شـود و خواننده را به تلاش ذهنی بیشتری وا می دارد ، لذا استعاره از تشبیه رساتر ، زیباتر و خیال انگیز تر است .
انواع استعاره با توجه به اینکه در استعاره یکی از طرفین تشبیه ذکر می شود ، آن را بر دو نوع تقسیم کرده اند . ۱- - استعاره ی مکنیه ۲ استعاره ی مصرّحه حذف گردد . ( در واقع مشبّه به » مشبّه «ذکر و »مشبّه به «استعاره ی مصرّحه ( آشکار ) : آن است که جانشین مشبّه می شود . ) : تشبیه: سخنان معشوق همچون قند شیرین است. اگر بخواهیم این تشبیه را به استعاره مصرّحه تبدیل ۱مثال که در این جا قند »بگشای لب که قند فراوانم آرزوست «کنیم؛ مشبّه یعنی سخن را حذف می کنیم ومی گوییم: استعاره از سخن شیرین معشوق است :: تشبیه : سخن با ارزش همچون لؤلؤ است. مشبّه یعنی سخن را حذف می کنیم حال در این بیت۲مثال صدف وار گوهر شناسان راز دهان جز به لؤلؤ نکردند باز که حذف شده است. ) » مشبّه «ذکرشده و سخن با ارزش »مشبّه به «استعاره از سخنان با ارزش.( لؤلؤ »لؤلؤ « :: از کتاب ادبیات اوّل دبیرستان۳مثال در چراغ دو چشم او زد تیغ نامدش کشتن چراغ دریغ در مصراع اوّل چراغ دو چشم یک اضافه ی تشبیهی است ودر مصراع دوم چراغ استعاره از چشم است. ذکر گردد و خود »مشبّه به « به همراه یکی از لوازم و ویژگی »مشبّه «استعاره مکنیه (بالکنایه): آن است که حذف شود . » مشبّه به « نسبت داده می شود . »مشبّه «در جمله به »مشبّه به «: گاهی لوازم یا ویژگی ۱نکته حال حذف »مرگ همچون گرگی درنده چنگال بر او گشود.«مراحل تبدیل تشبیه به استعاره مثال: ابتدا تشبیه »مرگ چنگال خود را بر او گشود . « مشبّه به یعنی گرگ درنده این گونه می شود: «را نیاوریم و »گرگ «تشبیه کرده است که چنگال داشته باشد اما خود »گرگی «را به »مرگ «توضیح : که یکی از لوازم و ویژگی گرگ است به آن ( مرگ ) نسبت بدهیم . حال اگر مشبّه یعنی مرگ را با »چنگال می گوییم. پس »اضافه استعاری«چنگال که از لوازمات گرگ است به صورت یک ترکیب اضافی در آوریم به آن ریشه اضافه ی استعاری درتشبیه واستعاره ی مکنیه است یک واقعیت »مضاف الیه «در معنی حقیقی خود به کار نمی رود وبرای »مضاف «نکته : در اضافه ی استعاری نیست بلکه یک تصوّر و فرض است .
مثال : دست روزگار: دست برای روزگار یک تصور و فرض است . حمله ی حسد :حمله برای حسد یک تصور وفرض است. روزن شب : روزن یا پنجره ای برای شب یک تصور است و واقعیت ندارد . »تشخیص وجان بخشی « نکته ی مهم : در استعاره مکنیه چنان چه مشبّه به ، انسان یا جان دار باشد ، به آن گویند . وآن عبارت است از نسبت دادن حالات و رفتار آدمی وجانداران به دیگر پدیده های خلقت است .البته می گوییم واگر جانداری غیر از »تشخیص«اگر بخواهیم در نام گذاری دقیق عمل کنیم اگر مشبّه به انسان بود :می گویم. مثال های دیگر » جان بخشی «انسان : برگ های سبز درخت در وزش نسیم به رقص در می آیند . ۱مثال توضیح : رقصیدن یکی از حالات و رفتار انسانی است که در این جا به برگهای درخت نسبت داده شده است . . : غرّش مرگ به گوش می رسید۲مثال توضیح: غرّش یکی از حالات حیوانی همچون شیر است. قرار گیرد آن کلام دارای تشخیص است . »منادا «نکته : هر موجودی غیر از انسان در کلام مثال : ای سرو پای بسته به آزادگی مناز آزاده من که از همه عالم بریده ام توجه : ترکیباتی نظیر : دست روزگار ، پای اوهام ، دست اجل ، قهقه ی قشنگ ، حیثیت مرگ ، زبان سوسن ، دهن لاله و ... همگی اضافه ی استعاری مکنیه ( تشخیص ) هستند . » مشبّه به «نکته : همه ی تشخیص ها استعاره ی مکنیه می باشند ، اما استعاره مکنیه زمانی تشخیص است که آن انسان باشد . : اختر شب در کنار کوهساران ، سر خم می کند . ۱مثال : دیده ی عقل مست توچرخه ی چرخ پست تو . ۲مثال : به صحرا شدم عشق باریده بود . ۳مثال مشبّه به »انسان «تشبیه شده که سرش را خم می کند اما خود »انسانی «) اختر شب به ۱توضیح : در مثال( است ، نیامده است . که یکی از ویژگی های انسان است به آن اضافه شده اما »دیده «) عقل را به انسانی تشبیه کرده و ۲در مثال ( ) عشق را به بارانی تشبیه کرده که ببارد . ۳در مثال ( آن ها انسان بوده دارای استعاره مکنیه و »مشبّه به « )۲) و (۱تذکر : همان طور که گفته شد چون مثال( باران است ، لذا فقط استعاره ی مکنیه داریم . »مشبّه به « )۳تشخیص است اما در مثال (
مراعات نظیر آوردن دو یا چند واژه در یک بیت یا عبارت که در خارج از آن بیت یا عبارت نیز رابطهای آشنا و خاص میان آنها برقرار باشد ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری (ابر و باد و مه و خورشید و فلک همگی جز عناصر و پدیدههای طبیعت هستند.) تضاد هر گاه دو واژه با معنای متضاد در یک بیت یا عبارت به کار رود آرایه تضاد پدید میآید در نومیدی بسی امید است کنایه کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک است . که معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب می کند و به کار می برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل می شود. نکته: در کنایه الفاظ همه خقیقی اند اما مقصود گوینده معنای حقیقی و ظاهری آن نیست. نکته: کنایه معمولا در یک جمله یا یک ترکیب به کار می رود . : هنوز از دهن بوی شیر آیدش.۱مثال توضیح: کنایه از این که هنوز بچه است و بارز ترین نشانه ی بچگی همان شیر خوردن است . . : که رهام را جام باده است جفت ۲مثال توضیح :کنایه از این که رهام عیّاش و خوشگذران است و مرد جنگ نیست. : بباید زدن سنگ را بر سبوی.۳مثال توضیح: سنگ را بر سبو زدن کنایه از آزمایش و امتحان کردن است. عباراتی نظیر : دست و پا کردن ، روی کسی را به زمین انداختن ، شکم را صابون زدن ، بند از بند گشودن ، زبان در کشیدن ، عنان گران کردن ، دهان دوختن ، پای در دامن آوردن ، سر زخاک بر آوردن ، دست به سیاه و سفید نزدن ، دست روی دست گذاشتن و ...همه کنایه هستند.
انواع فعل در زبان فارسی و طرز ساخت آنها )ماضی ساده/ مطلق =بن ماضی+شناسه های ماضی :۱ رفتم /رفتی /رفت /رفتیم /رفتید /رفتند. نکته :گاهی در قدیم برای زینت بخشیدن به فعل ماضی ساده پیشوند می افزودند : بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرین من »ب « )ماضی استمراری=می+ماضی ساده : ۲ می رفتم / می رفتی / می رفت /می رفتیم / می رفتید / می رفتند : استفاده می کردند » همی« از پیشوند » می« : گاهی در قدیم به جای ۱نکته همی کشت و همی گفت ای دریغا که باید کشتن و هشتن در این دشت : در اخر فعل استفاده می شد »ی « در اول فعل ، از پسوند » می« : گاهی در قدیم به جای ۲نکته کبوتران به طاعت و مطاوعت او روزگار گذاشتندی )ماضی نقلی=صفت مفعولی+ام.ای.(است).ایم.اید.اند :۳ رفته ام / رفته ای / رفته است / رفته ایم / رفته اید / رفته اند نکته : شکل کامل فعل ماضی نقلی ( رفته استم / رفته استی و.... ) در قدیم گاهی مورد استفاده قرار میگرفت : آن شنیدستی (شنیده ای ) که از عشق نباید ترسید : )ماضی بعید=صفت مفعولی +بودم.بودی.بود.بودیم.بودید.بودند ۴ رفته بودم / رفته بودی / رفته بود /......... )ماضی التزامی=صفت مفعولی+باشم.باشی.باشد.باشیم.باشید.باشند : 5 رفته باشم / رفته باشی / رفته باشد / ....... : ) ماضی مستمر /ملموس =داشت +شناسه +ماضی استمرای فعل اصلی 6 داشتم میرفتم / داشتی میرفتی / داشت می رفت / ....... نکته : گاهی بین دو جزء کمکی و اصلی ماضی مستمر فاصله ایجاد می شود که نباید ما را به اشتباه بیندازد : داشتم کم کم به او دل می بستم (داشتم می بستم =ماضی مستمر) : )مضارع اخباری=می+بن مضارع+شناسه های مضارع 7
می روم /می روی /میرود......./ : استفاده می شد »همی« از» می« : گاهی در قدیم به جای پیشوند ۱نکته همی گویم و گفته ام بارها بود کیش من مهر دلدار ها :گاهی این فعل (چه در زمان حاضر چه در قدیم ) بدون علامت خاص به۲نکته کار برده می شود : ، بگفت آن جا به صنعت در چه کوشند ؟ بگفت اندوه خرند و جان فروشند. (کوشند /خرند /فروشند مضارع اخباری هستند) این کار مشکلاتی را با خود همراه دارد (دارد =مضارع اخباری) در ابتدای فعل استفاده می شد » ب« ا ز » می« : گاهی در گذسته به جای ۳نکته )مضارع التزامی= ب+بن مضارع+شناسه های مضارع :8 ببینم /ببینی /ببیند .......... / مورد استفاده قرار میکیرد : »ب « :گاهی این فعل بدون پیشوند ۱نکته اگر دستم رسد (برسد )بر چرخ گردون ........ استفاده می شود و برای تشخیص این فعل از مضارع » می« در اول فعل از » ب« :گاهی به جای پیشود ۲نکته اخبای فقط باید به معنی آن توجه کرد : زاغ گفت: من باری جای نگه دارم و می نگرم (بنگرم) تا چه کنند در برخی »دوم شخص جمع مضارع اخباری «و »سوم شخص مفرد ماضی استمراری «: شکل ظاهری ۳نکته افعال شبه هم هستند و فقط باید در جمله تفاوت آنها را تشخیص داد : مضارع« ) و (شما همیشه کتاب می خرید » ماضی استمراری « می خرید ( آن پسر هر روز کتاب می خرید )»اخباری این نکته برای افعال زیر نیز صدق میکند دریدن / خریدن / لرزیدن / سنجیدن / لغزیدن / پریدن / ...... : :دوم شخص جمع مضارع التزامی و دوم شخص جمع فعل امر از نظر ظاهر کاملا شبیه هم هستند ۴ نکته شاید به یزد بروید (مضارع التزامی ) به یزد بروید (امر)
»داشتن « )مضارع مستمر ( ملموس ):فعل های کمکی از مصدر 9 ( دارم / داری / دارد / ....) + مضارع اخباری : دارم می روم / داری می روی / دارد می رود /........ نکته :گاهی هم بین جزء کمکی و اصلی مضارع مستمر فاصله ایجاد می شود: دارم کم کم به موفقیتشان امیدوار می شوم ( دارم می شوم= مضارع مستمر) )آینده=خواهم.خواهی.خواهد.خواهیم.خواهید.خواهند+بن ماضی :9 خواهم گفت / خواهی گفت/ خواهد گفت/ ... صفت تعریف: صفت، کلمه ای است که حالت و چگونگی اسمی را ازقبیل رنگ، شکل، اندازه، مزه، جنس، نسبت و امثال آن بیان می کند. مانند: مرد کوچک- دانش آموزتنبل- درخت تنومند. دراین مثالها به کلمه های اول (مرد- دانش آموز- درخت) موصوف گفته می شود و به کلمه های دوم (کوچک- تنبل- تنومند) صفت گفته می شود. اغلب صفت را بعد از موصوف می آورند و به ندرت اتفاق می افتد که صفت را پیش از موصوف بیاورند. مانند: هوشنگ خوب پسری است. گاه بین صفت و موصوف یک فعل قرار می گیرد. مانند: او دختری است دانا. گاهی اتفاق می افتد که "ی" نکره با صفت و موصوف همراه می گردد که این"ی" زمانی به موصوف و زمانی به صفت متصل میگردد. مانند: داستانی دلپذیر- جوانی دلیر- قصه ای شیرین. یا: داستان دلپذیری- جوان دلیری- قصه شیرینی. : در موقع افزودن موصوف به صفت در وقت خواندن، "کسره ای" به آخر موصوف می دهند و سپس صفت ۱نکته را به آن می افزایند. مانند: چشم سیاه- زن دانا و... ولی گاه به اسمهایی بر می خوریم که که در آخر آنها "الف" یا "و" است و این دو حرف کسره پذیر نیستند در این صورت ابتدا حرف "ی" به آخر اینگونه اسمها می افزاییم و سپس صفت را می آوریم. مانند: خدای بخشنده- موی سیاه- روی زیبا. - گاه یک اسم ممکن است چند صفت داشته باشد که هنگام بیان صفتها برای چنین موصوفی یا باید ۲نکته کسره را به آخر هر صفت اضافه کنیم یا بکمک حرف ربط "و" صفتها پشت سر هم آورده شوند. مانند: دوست عزیز خوب با محبت من. یا: دوست عزیز و خوب و با محبت من. -صفت هرگاه با موصوف خود همراه باشد، همواره بصورت مفرد نوشته می شود؛ حتی اگر موصوف آن ۳نکته جمع باشد. بنابراین در زبان فارسی صفت با موصوف خود از حیث مفرد و جمع بودن مطابقت نمی کند ولی اگر صفتی جانشین موصوف خود قرار گیرد؛ مانند اسم بصورت جمع در می آید و تمام حالتها و نقشهای اسم را می
پذیرد. مانند: مردان خردمند- مردان نیازمند- اشخاص فقیر که اگر موصوف آنها حذف شود به اینصورت در می ایند: خردمندان- نیازمندان- فقیران. - گاهی اینقدر این صفتها جانشین موصوف خود شده اند که دیگر حالت ومعنی وصفی خود را از دست ۴نکته داده اند، و بیشتر در معنای اسم بکار می روند. مانند: نویسنده- اخترشناس- مالک- فرماندار- استاندار. : - اقسام صفت ۱-۳ - صفت تفضیلی 7 - صفت فاعلی ۴ - صفت مطلق ۱ - صفت عالی 8 - صفت مفعولی 5 - صفت جامد ۲ - صفت مرکب ۱0 - صفت ساده 9 - صفت نسبی 6 - صفت مشتق ۳ - صفت مطلق؛ یا ساده آنست که حالت موصوف خود را بطورمطلق بفهماند .ماندد :گل سرخ- کتاب بزرگ- زن ۱ پارسا- خدای مهربان- کبوتر سفید- چشم سیاه. - - صفت جامد؛ آنست که از کلمه ای دیگر مشتق نشده باشد، (از ریشه فعل گرفته نشده باشد .)مانند :خوب ۲ بد- تلخ- سیاه- سفید- کوتاه- دراز- روشن- تیره. - - صفت مشتق؛ آنست که از ریشه ی کلمه ی دیگری(ریشه فعل )گرفته شده باشد. مانند: دونده- بینا ۳ آموزگار- پرستار- نمودار. - - صفت فاعلی؛ آنست که بر کننده کاری یا دارنده حالتی دلالت نماید .مانند :دانا- بیننده- ستمگر- سوزان ۴ راننده- دوان. نشانه های صفت فاعلی در زبان فارسی بدین گونه است: - حزن آور- زورگو – -نده :که به آخر فعل امر اضافه می شود مانند: گوینده- شنونده- خواننده- دونده- رونده خطابین- دانشجو- وطنخواه- سختگیر -ان :که این نیز به آخر فعل امر می آید وغالبا جنبه قیدی دارد و نه صفت ولی گروهی نیز آنرا صفت حالیه گفته اند .مانند :گریان- خندان- پرسان. -الف: که این نیز به آخر فعل امرافزوده می گردد و صفت یا حالتی را برای شخص یا چیزی بطور همیشگی بیان می نماید. مانند: دانا- بینا- شنوا- گویا. درعربی به این صفتها، صفت مشبهه گفته می شود. -ار: در آخر فعل ماضی و امر: پرستار- نمودار- خواستار- خریدار - گار :درآخر فعل ماضی وامر :آموزگار- آفریدگار- پروردگار -کار: در آخر اسم اضافه می شود: ستمکار- فراموش کار - گر :که این نیز به آخر اسم اضافه می شود :ستمگر- دادگر- بیدادگر
-صفت مفعولی؛ که به آن اسم مفعول نیز گفته می شود. آنست که برشخص یا چیزی که فعل بر آن واقع شده 5 است دلالت نماید: زده- گفته- دست پخت- نازپرود- خواب آلود. نشانه ی صفت مفعولی" ه " است مانند : زده- گفته- رفته- که گاه "شده " نیز به آخر اضافه می شود :زده شده- گفته شده - - صفت نسبی؛ آنست که کسی یا چیزی را به کسی یا چیزی یا محلی نسبت دهند .مانند :تبریزی- بلورین 6 پشمین- پشمینه- انسانی- مهتابی- جهرمی- سیمین- سیمینه- ساروی- مروزی. نشانه های صفت نسبی: - ی :مانند :الهی (لطف الهی بکند کار خویش /مژده رحمت برساند سروش) - ین :مانند :سیمین (پادشاهی پسر به مکتب داد /لوح سیمینش درکنار گذارد /برسرلوح او نبشته به زر /جور استاد به زمهر پدر) - گان :مانند: گروگان- دهگان- مهرگان -ه :مانند :دوروزه- دهه- هزاره (غم زمانه که هیچش کران نمی بینم /دواش جز می چون ارغوان نمی بینم) - ینه :مانند :پشمینه- زرینه- سیمینه(شرممان باد زه پشمینه ی آلوده ی خویش) -انه :مانند :زنانه- مردانه- عاشقانه- جانانه (قانع به خیالی زتو بودیم چو حافظ / یارب چه گدا همت و شاهانه نهادیم) - صفت تفضیلی(برتر :)به صفتی گفته می شود که بوسیله ی آن موصوف با یک یا چند فرد هم نوع خود 7 سنجیده می شود. نشانه آن در زبان فارسی " تر" است، که به آخر صفت ساده(مطلق )آورده می شود .مانند : خوبتر- قشنگتر- پس از صفت تفضیلی معمولا حرف اضافه ی " از" آورده می شود مانند (:زمین گشت روشن تر از آسمان .)ولی گاهی به جای "از" کلمه های "که" و "تا" آورده می شود (به نزدیک من صلح (بمیرم بهترتا درامتحان موفق نشوم .)صفتهایی مانند :به- مه- که- کم وبیش، بدون داشتن ،) بهتر که جنگ علامت "تر" می توانند صفت تفضیلی باشند( .غم حبیب به که گفتگوی رقیب /که نیست سینه ی ارباب کینه محرم راز.) - صفت عالی(برترین :)صفتی است که برتری موصوف خود را بر تمام افراد همنوع و همجنس خود 8 باهوش ترین- داناترین. – برساند. نشانه ی آن در زبان فارسی"ترین" است .زیباترین - صفت ساده :آنست که یک کلمه و بدون جزء باشد .مانند :خوب- بد- راست- دروغ 9 - - صفت مرکب :دارای دوجزء یا بیش تراست .ماندد :خوشقدم- دلتنگ- دور دست- همکلاس- همسفر ۱0 دانشمند .صفات مرکب بدین ترتیب حاصل می شوند: -از دو اسم: سنگدل- گلعذار- پریچهر- راستگو- ماهروی. - ازفعل امر واسم :مردم آزار- سخن شنو- پندپذیر- خداشناس
-ازاسم وصفت: سربلند- دلتنگ- سرسنگین- دلخوش -ازقید واسم: دوردست- زیردست- پرگل- کم مایه -از اسم وعدد: یکدل- دورو- صد زبان -از اسم و پیشاوند: همکلاس- همسفر- نااهل -ازاسم و پساوند: دانشمند- سخنور- اندوهگین نکته: به انواع دهگانه صفتهای بالا صفتهای پسین می گویند اما گروه دیگری ازصفت وجود دارد که به آنها صفتهای پیشین گفته می شود به این شرح : - صفت شمارشی :دوسرباز ۱ -صفت اشاره :آن سرباز- این خانه- آن لباس ۲ . -صفت پرسشی :کدام لباس- چه لباسی ۳ کنایات تعریف: کنایات جمع کنایه است و آنها عبارتند از کلمه هایی که معنی آنها پوشیده است و برای دانستن آنها به -۳ - اسم اشاره (صفت اشاره) ۲ - ضمیر ۱کلمه های دیگری بنام قرینه نیازمندیم. کنایات پنج دسته است: . - ادوات پرسش 5 - مبهمات و ۴ موصول قید قید کلمه ایست که به صفت یا قید دیگر افزده می شود و آنها را به زمان و مکان و حالت و مقدار وابسته می سازد .مانند :سهیلا بسیار می کوشد تا در امتحان موفق شود. اغلب اتفاق می افتد که برای صفت یا قید دیگری نیز قید می آورند. مانند: سوسن خیلی عاقلانه عمل می کند. محمد خیلی زیاد تلاش کرد. اقسام قید : - قید از نظر ساختمان کلمه بر دو نوع است ۱ - قید مختص: قید مختص همواره بعنوان قید در جمله بکار می رود .مانند :هنوز، هرگز، همیشه، ناگاه، جز، مگر، خوشبختانه و ... زحسرت لب شیرین هنوز می بینم /که لاله می دمد از خاک تربت فرهاد
- قید مشترک : قید مشترک آن است که در اصل قید نبوده بلکه کلمه هایی مانند اسم و صفت و عدد میباشند که در جمله برای کلمه ای بصورت قید آورده می شوند .مثال دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند /گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند .یا :تو اینرا خوب میدانی که چشمت نرگس شهلاست/ تو اینرا خوب می دانی رخت مانند گل زیباست. : - اقسام قید از نظر مفهوم و معنی ۲ - -قید زمان: آنهایی هستند که زمان انجام کاری را بیان می نمایند. مانند: امروز- شب- سحرگاه ۱-۲ صبحگاهان- زود- دیر- همیشه- پس از این- پیش از این- دردم- ناگهان- اکنون- دیشب- دوش- دیروز- دی و... - -قید مکان: آنهایی هستند که محل و جای انجام شدن فعل را بیان می کنند. مانند: چپ- راست- پیش ۲-۲ نزد- نزدیک- اندرون- بیرون- دور- ایدر- اینجا- پیرامون-... - - قید مقدار :مانند :چند- چندان- بسا- بسی- بیش- بیشتر- کم- کمتر- ذره ذره- قطره قطره- فراوان ۳-۲ بسیار- زیاد و.... - قید تصدیق و تاکید :که فعلی را تصدیق یا تاکید می کند .مانند :آری- بلی- هرآینه- همانا- البته- بی ۴-۲ شک- بدرستی- حتما- بی چون و چرا- ناچار... ... - قید ترتیب و عدد :مانند :نخست- دوم- سوم- یکدفعه- سرانجام- دسته دسته- فوج فوج 5-۲ - -قید شک و گمان: که بیان شک و تردید می کند مانند: شاید- گویی- گویا 6-۲ -قید پرسش: مانند: تاچند- چرا- کی- تاکی- برای چه- آیا- کدام- چطور... 7-۲ ... -قید استثنا: جز- مگر- جزکه- مگرکه 8-۲ -قید نفی: نه- هیچ- خیر- هرگز- بهیجوجه- هیچگاه... 9-۲ - قید تمنا: که در مورد آرزو بکار می رود. مانند: آیابود- کاش- کاشکی- ای کاش... ۱0-۲ - -قید حالت و چگونگی: که کیفیت و حالت انجام فعل را بوسیله فاعل بیان می کند مانند: آهسته- آسان ۱۱-۲ دشوار- دشخوار- آشکار- پنهان- گران- ارزان- خندان- گریان- سواره- پیاده- ایستاده- نشسته ... -قید سوگند: بخدا- بجان- حقا- خدا را- خدایرا- برای خدا... ۱۲-۲ نکته: اگر به آخر اسم یا صفت لفظ انه اضافه کنیم بصورت قید حالت یا چگونگی در می آید . یادآوری: کلمه هایی مانند عمدا- حتما- شفاها- کتبا- سهوا- یقینا- قهرا- فقط- ...از زبان عربی به فارسی وارد شده و بصورت قید در آمده اند.
هسته و وابسته هر گروه اسمی از یک اسم به عنوان هسته درست می شود که می تواند یک یا چند وابسته در پیش یا پس نیز بگیرد .ساختمان گروه اسمی را می توان این گونه نشان داد: (وابسته پیشین ) +هسته +( وابسته پسین) مثال: (این) کتاب (خواندنی) پرانتز علامت اختیاری بودن است و عنصر بیرون پرانتز اجباری است ؛ به عبارت دیگر اسم وابسته هم نگیرد باز هم گروه اسمی است چون بالقوه می توان برای اسم ، وابسته یا وابسته های متعدد آورد . هسته ی گروه اسمی، اسم است یا هرچه در حکم اسم باشد . ملاک تشخیص هسته ،اضافه است که به طریق زیر عمل می کند: وابسته های پیشین به یکدیگر اضافه نمی شوند و در بین آن ها و هسته نیز اضافه وجود ندارد : این دو 1. کتاب اولین کلمه ای که نقش نمای اضافه می گیرد ،هسته است: کتاب ِ خواندنی2. : عناصری که پس از هسته قرار می گیرند، وابسته های پسین هستند که همه به یکدیگر اضافه می شوند 3. کتاب ِ خوب ِ من در دو مورد زیر وابسته ی پسین نقش نمای اضافه نمی گیرد : الف) نشانه ی نکره : انسانی شریف ب)وقتی که وابسته پسین جمله ی تأویل پذیر باشد :انسانی که شریف است . حداکثر سه وابسته ی پیشین می تواند پیش از هسته قرار گیرد . وابسته های پیشین: صفت «و مشتقات آنها همراه با اسم و جانشینان اسم ذکر شوند »آن«و »این«صفت اشاره : هرگاه واژه های 1) هستند »ضمیر اشاره«اند. اما اگر بی همراهی اسم و جانشینان آن ذکر شوند »اشاره مثال: این دوست از آن دوست بهتر است این از آن بهتراست .است »ضمیر اشاره« نکته: هرگاه بعد از واژه های اشاره شده مکث کوتاهی شود واژه ی مورد نظر
مجید است این پسر ،خیلی باهوش است ، مثال: این صفات اشاره عبارت اند از : این، آن، همین ،همان،چنین،چنان ،این چنین ،آن چنان این گونه آن گونه این سان آن سان این طور آن طور این همه آن همه این قدر آن قدر همین قدر همان قدر این اندازه آن اندازه همین اندازه همان اندازه کدام ،کدامین، چه،چگونه ،چطور، چه جور ،چه سان، چه قدر، چه اندازه ،چه « )صفت پرسشی : هرگاه واژه های نامیده می شوند. »صفت پرسشی«همراه با اسم یا جانشینان اسم بیایند »مقدار ،چند، چندم ،چندمین ،هیچ و.... .هستند »ضمیر پرسشی«اما اگر با اسم یا جانشینان آن همراه نباشد مثال: کدام کتاب را دوست داری؟ کدام را دوست داری ؟ هر،همه،هیچ،فلان، چندین، خیلی، کمی، بسیاری، اندکی ،قدری، « صفت مبهم :هرگاه نشانه های مبهم 3) اندو اگر بدون همراهی » صفت مبهم « همراه اسم یا جانشینان اسم ذکر شوند، »...، برخی، بعضی ،پاره ای، چندان .اند » اسم مبهم « اسم و جانشینان اسم ذکر گردند مثال: آن همه مردم آمدند . همه آمدند. .مفهوم پرسشی داشته باشند دیگر نشانه مبهم نیستند »چند، چندین ، هیچ «نکته:هرگاه مثال: هیچ عاقلی را می شناسی؟ »صفت تعجبی«همراه اسم یا جانشینان اسم باشند »چه، ،عجب،چقدر« صفت تعجبی: هرگاه واژه های 4) .اند »ضمیر تعجبی«هستند و اگر به تنهایی ذکر گردند مثال: چه کار خوبی کردی ! چه کردی ! صفت شمارشی: الف)صفت شمارشی اصلی: هر گاه اعداد یک تا بی نهایت با اسم یا جانشینان اسم همراه 5) اند»ضمیر شمارشی«اصلی اند و اگر به تنهایی ذکر شوند »صفت شمارشی«گردند ، مثال : یک روز پیشت می آیم همراه می » _مین «همراه است . صفتی که با » -م «یا » -مین «ب) صفت شمارشی ترتیبی: صفتی است که با لفظ .همراه می شود وابسته پسین است » -م « شود وابسته پیشین و صفتی که با مثال: چهارمین ماه از آشنایی ما فرا رسید ماه چهارم فرا رسید
هستند »صفت عالی«را به دنبال دارند »ترین« صفت عالی : همه ی صفت هایی که وند 6) مثال: دیدن تو بزرگ ترین (صفت عالی)آرزوی من است شاخص: عناوین و القابی را می گویند که پیش از اسم می آیند .شاخص ها بی هیچ فاصله ای در کنار هسته 7) قرار می گیرندو خود اسم یا صفت هستند و می توانند در جای دیگری هسته گروه اسمی باشند . مشهور ترین شاخص ها عبارتند از : آقا ، خانم،استاد، حاجی خواهر، برادر، عمو ،عمه ، خاله، تیمسار، سرلشکر، کدخدا، مهندس ، دکتر ، امام و...... مشهور ترین شاخص ها عبارتند از : آقا ، خانم،استاد، حاجی خواهر، برادر، عمو ،عمه ، خاله، تیمسار، سرلشکر، کدخدا، مهندس ، دکتر ، امام و.. .... مثال: حاج خانم سمیرا از مکه برایمان سوغاتی می آورد . حاج خانم از مکه برایمان سوغاتی می آورد. ) :شاخص ها به تنهایی دارای هیچ نقش نحوی ( فاعلی ، مفعولی،مسندی،...) نیستند۱نکته . ) اگر عناوین و القاب با کسره ی اضافه (نقش نمای اضافه)همراه باشند، شاخص محسوب نمی شوند بلکه ۲نکته هسته ی گروه اسمی اند مثال: پدر مجید آمد . قواعد هم نشینی وابسته های پیشین : نزدیک ترین وابسته ی پیشین به هسته در گروه اسمی شاخص است . این وابسته معمولا با اسم های 1. خاص انسان به کار می رود مانند: دکتر زرین کوب هم نشینی صفت ترتیبی (ـُ مین) با ممیز کاربرد اندک دارد مانند : دومین تخته قالی به فروش رفت2. . صفت عالی نمی تواند با ممیز هم نشین شود. مثلا نمی توان گفت :بهترین کیلو پرتقال 3. اگر صفت تعجبی وابسته ی پیشین باشد،هیچ وابسته ی پیشین دیگری نمی تواند بیاید. مثلا ً نمی توان 4. گفت چه چهار گل زیبایی! صفت مبهم با صفت شمارشی و صفت اشاره هم نشین می شود . مثال:هرهشت تخته قالی به فروش رفت5. . صفت مبهم با صفت پرسشی هم نشین نمی شود مثلا ً نمی توان گفت :چند همه کس آمدند 6. صفت اشاره دورترین وابسته پیشین به هسته است .مثال: همین هشت قطعه طلا ارزش فراوانی دارد7. . وابسته های پسین
نشانه ی نکره: کتابی خریدم »ی 1) « کتابها ، نشانه های جمع: دوستان 2) صفت شمارشی ترتیبی(همراه با پسوند -م): کتاب چهارم 3) صفت تفضیلی: دوست بهتر4) دفتر ریاضی ، مضاف الیه : کتاب درس5) دفتر بزرگ ، صفت بیانی: کتاب سودمند 6) صفت بیانی دارای انواعی است که به اختصار به آنها اشاره می کنیم: - بن مضارع + نده : خورنده ، بیننده، .... .... :بینا، شنوا، دانا، » ا« + الف: فاعلی - بن مضارع ....خندان، دوان، :»ان«+ - بن مضارع ... ، شکسته، ب: مفعولی بن ماضی+ه :خورده ....، دیدنی، ج: لیاقت مصدر +ی :خوردنی ، قائم شهری ،بروجردی ، :زمینی، آسمانی، خاکی »نسبت« د: نسبی اسم +ی قواعد هم نشینی وابسته های پسین : .نشانه ی جمع نزدیک ترین وابسته ی پسین به هسته است.مثال :کلاس های پنجم دبستان تعطیل شدند1. نشانه ی جمع بر یای نکره تقدم دارد.کتاب هایی که تازه چاپ شده اند 2. ... وقتی نشانه جمع و یای نکره و صفت بیانی با هم بیایند مضاف الیه نمی تواند بیاید .می گوییم 3. :دانشجویانی کوشا آمدند . اما نمی گوییم : دانشجویانی کوشا دانشگاه تهران آمدند . اگر یای نکره و صفت بیانی با هم بیایند ،یای نکره را می توان پیش یا پس از صفت بیانی آورد . مثال : 4. خوابی ترسناک دیدم . یا : خواب ترسناکی دیدم یای نکره بعد از صفت شمارشی با ـُ م می آید . مثال:قرن هفتمی که در باره آن سخن می گوییم5. . هم نشینی صفت بیانی و صفت شمارشی با ـ ُ م امروز کم کاربرد است .مثال : در چوبی سوم 6. - اقسام جمله ۱
- جمله 5 - جمله پرسشی ۴ - جمله امری ۳ - جمله انشایی ۲ - جمله خبری ۱اقسام جمله عبارت است از: . - جمله معترضه ۱۱ - جمله مکمل ۱0 - جمله ناقص 9 - جمله کامل 8 - جمله مرکب 7 - جمله ساده 6 تعجبی -جمله خبری: جمله خبری آنستکه، خبری را بیان کند و احتمال راست یا دروغ بودن در آن باشد. مثال: من به ۱ اصفهان می روم. -جمله انشایی: جمله ای است که احتمال راست و دروغ بودن در آن راه پیدا نکند .زیرا در جمله ی انشایی ۲ خبری بیان نمی شود .جمله های امری، پرسشی و جمله هائیکه دارای فعل دعا، تمنا و ندا باشند از این دسته اند. مثال: گوش کن پند ای پسراز بهر دنیا غم مخور. -جمله امری: آن است که شامل فرمان یا خواهش باشد .مانند :بحال این پریشان رحمت آرید .جمله امری اگر ۳ منفی شود معمولا به نام فعل نهی خوانده می شود .مانند :تو آب دیده از این رهگذر دریغ ندار. -جمله پرسشی: جمله پرسشی یا استفهامی آنست که شامل پرسش باشد. جمله های پرسشی معمولا با یکی ۴ از واژه ای پرسش(ادات استفهام) آغاز می گردد. مانند: چرا نه در پی عزم دیار خود باشم؟ / چرا نه خاک بر سر کوی یار خود باشم؟ معمولا در آخر جمله های پرسشی علامت پرسش"؟" قرار می دهند. گاهی نیز جمله پرسشی بدون واژه پرسش بیان می شود .مانند :زود بر می گردی؟ امشب به خانه ی ما می آیی؟ در امتحان راهنمایی و رانندگی قبول شدی؟ گاهی هم در جمله پرسشی منظور شخص پرسش کننده شنیدن جواب نیست، زیرا خود گوینده جواب سوال را می داند، ولی برای تاکید بیشتر پرسش را مطرح می کند. مانند: مگر آدمی نبودی که اسیر دیو گشتی؟ اگر آلوده دامنم چه زیان؟ مگه کوری؟ مگه آدم نیستی؟ مثلا با آنکه گوینده می داند آن فرد کور نیست از او این پرسش را می کند تا به او بفهماند که تو چشم داری یاید از چشمهایت استفاده کنی .به اینگونه جمله پرسشی : پرسش تاکیدی یا انکاری گویند. -جمله تعجبی: آنست که بیان حالتی شگفت انگیز یا شادی بخش نماید .در آخر اینگونه جمله علامت تعجب 5 یا شادی" !" می گذارند .مانند :چه هوای خوبی! چه مصیبت هولناکی !چه سری چه دمی عجب پایی !گاه ممکن است یک جمله هم تعجبی و هم پرسشی باشد. در این صورت در آخر آن جمله هم علامت پرسش و هم علامت تعجب گذاشته می شود. مانند: کس گهرازبهر سود باز به عمان برد؟! / هیچکس از زیرکی زیره به کرمان برد؟! یا مانند :آدم عاقل این کار را می کند؟! -جمله ساده: آنست که تنها یک فعل داشته باشد .مانند :من دوستدار روی خوش و موی دلکشم. 6 - جمله مرکب: آنست که بیش از یک فعل داشته باشد .مانند :دیروز که به خانه ی شما آمدم، او را در راه 7 دیدم. . -جمله کامل: آنست که معنی آن تمام باشد و شنونده از شنیدن آن در حالت پرسش و انتظار باقی نماند 8 مانند :همیشه پیشه ی من عاشقی و رندی بود.
-جمله ناقص: آنست که معنی آن تمام نباشد و شنونده از شنیدن آن در حالت پرسش و انتظار باقی بماند. 9 مانند: از بس که چشم مست در این شهر دیده ام. ملاحظه می کنید که شنونده منتظر است تا دنباله کلام را بشنود تا قانع و راضی گردد. - جمله مکمل :به جمله ای که معنای جمله ناقص را تمام می کند جمله ی مکمل گفته می شود. اگر مصرع ۱0 دوم شعر فوق را بیاوریم معنی کلام گوینده کامل می شود و شنونده از انتظار رهایی می یابد پس به مصرع دوم این بیت جمله ی مکمل گفته می شود. از بس که چشم مست در این شهر دیده ام / حقا که می نمی خورم اکنون و سر خوشم. جمله ناقص را جمله ی پایه و جمله ی مکمل ( یا جمله های مکمل) را جمله ی پیرو نیز می نامند. همچنین اگر جمله ی ناقص شرطی باشد خود آن جمله را جمله ی شرط و مکمل آنرا جواب شرط یا جزای شرط می نامند. مانند: اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد / گناه بخت پریشان و دست کوته ماست. یا مانند: اگر کوشش کنی موفق خواهی شد. -جمله معترضه: به جمله ای گفته می شود که به اصل موضوع یا سخن ربطی نداشته باشد. و حذف آن هیچ ۱۱ خللی به مقصود وهدف اصلی وارد نکند مانند: دی پیرمی فروش- که یادش به خیر باد- / گفتا شراب نوش و غم دل ببر زیاد. و مانند: چنین گفت فردوسی پاکزاد / - که رحمت بر آن تربت باک باد- / میازار موری که دانه کش )قرار میدهند .تا –( است / که جان دارد و جان شیرین خوش است. معمولا جمله ی عترضه را بین دوخط تیره کاملا از جمله قبل و بعد مشخص شود. - ارکان جمله ۲ قبل از هر چیز خوب است بدانید جمله ها بر دو گونه است. اول : جمله های ربطی یا اسمی یا اسنادی و دوم: جمله های فعلیه. -جمله ی اسمی یا اسنادی: جمله ای است که در آن مفهوم انجام شدن کار نباشد بلکه صفتی یا حالتی را به ۱ کسی یا چیزی نسبت دهند یا از آن سلب نمایند .مانند :حافظ شاعری شیرین سخن بود. امروز هوا سرد است. ورزش موجب سلامت است .ظلم و ستم پسندیده نیست .زیست شناسی درس سختی است. -جمله ی فعلیه: آنستکه در آن مفهوم انجام شدن کاری در یکی از زمانها وجود داشته باشد. ماندد: محمد در ۲ خانه به مادرش کمک می کند. ملت برای رهایی تلاش بسیاری کرد. الف- ارکان جمله اسمی ، عبارتند از: مسندالیه- مسند- رابطه . -مسند الیه: کسی یا چیزی است که کاری یا حالتی یا چیزی به او نسبت داده می شود یا از او سلب می شود ۱ مانند :سامان دلیر است .خداوند مهربان است .مسند الیه ممکن است اسم، ضمیر، عدد، مصدر و اسم مصدر باشد. مانند: سوسن زیباست. او بسیار مهربان است. چهار زوج است. راست گفتن از صفات پسندیده است. ورزش موجب تندرستی است.
-مسند : صفت یا کاری است که به مسند الیه اسناد دهند یا از او سلب کنند .مانند زمین گرد است .سوسن ۲ نامهربان است .سامان با هوش است .جوانمردی در بخشش است. مسند نیز ممکن است اسم، صفت، کنایه، اسم مصدر باشد. هنر سرمایه مرد است. تهران بزرگ است . پیروزی در این است. -رابطه: کلمه های استن، بودن، شدن، گشتن، آمدن را رابطه می گویند .و به آنها فعل عام یا فعل ربطی گفته ۳ اند .ولی رابطه حقیقی در زبان فارسی که بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد فعل است می باشد که از مصدر استن است .فعل ربطی است جز در سوم شخص مفرد بصورت مخفف بیان می شود .مانند :بیدارم- خوابی- هوشیارند- بیدار است . . . ب- ارکان جمله های فعلیه عبارتند از: فاعل(مسند الیه)- مفعول بی واسطه- مفعول بواسطه(متمم) فعل تام. -حذف در جمله ۴ گاه ممکن است هر یک از ارکان جمله حذف گردند. حذف به دو طریق صورت می گیرد: اول به قرینه لفظی و دوم به قرینه معنوی. و اما اینک انواع حذف در جمله: -حذف فعل: برخی از فعلها برای قشنگی عبارت یا مختصر کردن کلام حذف می شوند .حذف فعل نیزیا به ۱ قرینه لفظی و یا به قرینه معنوی است. مثلا در عبارت زیر فعلها به قرینه لفظی حذف گردیده اند: " حکیمان دیردیرخورند و عابدان نیم سیر.(یعنی: وعابدان نیم سیر خورند). چون فعل خورند در جمله ی اول ذکر شده در جمله دوم حذف شده است. یا در این مثال: اگر هست مرد از هنر بهره ور / هنر خود بگوید، نه صاحب هنر. بنابراین باید دانست که در جمله هایی که فعل به قرینه لفظی حذف می گردد باید فعل ذکر شده با فعل حذف شده از همه نظر یکی باشد. درمثالهای زیر فعل ها به قرینه ی معنوی حذف گردیده اند: " معنای این جمله را نه تو دانی و نه من. فعل می دانم در جمله دوم حذف گردیده است که ازمفهوم جمله ی اول استنباط می شود. یا در این مثال: به منزل ما می آیی؟ نه. ( یعنی نه نمی آیم). یا مثلا به کسی گفته می شود: خواهش می کنم تشریف ببرید و او می گوید: چشم. (یعنی می روم.) یا در این مثال: هر که او بیدارتر پر دردتر/ هر که او آگاه تر رخ زردتر( که فعل ربطی استاز آخر بیدارتر- پردردتر- آگاه تر- و رخ زردتر حذف شده است ).یا در این مثال: خبری که دانی دلی بیازارد تو خاموش تا دیگری بیارد. - حذف فاعل یا مسندالیه یا نهاد :در نمونه های زیر فاعل یا مسندالیه یا نهاد حذف شده است: حسین به خانه ۲ ی ما آمد و برگشت. یا در این مثال: " نسیم خنکی پابرچین، ازمیان تاریکیها میگذشت و---- آهسته از روی آتشدانهای پرعود و مجمرهای معطر عبور می کرد و---- گرد خاکستر را از گونه ی آتشها می ربود".یا مانند: خدا کجاست؟ همه جا است. - حذف مفعول: به این مثال توجه فرمایید :دیروز کتابی را خریدم و به دوستم هدیه دادم( .یعنی کتاب را به ۳ دوستم هدیه دادم.)
-حذف مسند: به این بیت توجه فرمایید :دیدارشد میسر و بوس و کنارهم /از بخت شکر دارم و از روزگار ۴ هم(.در بیت اول منظور این است که دیدار شد میسر و بوس و کنار هم میسر شد. که مسند است و حذف گردیده است و البته در این مثال رابطه هم محذوف است). یا مانند: در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان چه کسی شهید شد؟ امام علی(ع). - حذف حرف: حروف نیز گاهی در جمله حذف می گردند .مانند :سر پر گناهش بباید برید /کسی پند گوید 5 بباید شنید. که درمصراع دوم حرف اگر حذف شده است. معمولا در پاسخ به پرسش شخص سوال کننده بیشتراجزای جمله ی پاسخ، به قرینه پرسش، حذف میگردد. - ترتیب اجزای جمله 5 در زبان فصیح فارسی رسم بر این است که هر کدام از کلمه های تشکیل دهنده ی جمله را در جای مخصوص خود قرار دهند، ولی در گذشته کمتر به این موضوع توجه می شده است بخصوص در شعر که شاعر به هیچوجه نمی توانسته است خود را مقید به رعایت این قواعد کند بلکه هدفش ساختن و پرداختن کلامی موزون بوده است که در ذهن شنونده تاثیری عمیق بگذارد. در جمله های فعلیه همانطور که قبلا اشاره شد ترتیب ارکان جمله به این قرار است: - فاعل: ۱ - مفعول بیواسطه ۲ - مفعول بواسطه(متمم فعل) ۳ - فعل ۴ و در جمله های اسمیه یا اسنادی ترتیب ارکان جمله بدین قرار است: - مسندالیه ۱ - مسند ۲ -رابطه( فعل ربطی) ۳ در نمونه ی زیر این قاعده رعایت شده است: در باغ زیر یک درخت تنومند سیب، پس از چند ساعت بازی و سبکسری به استراحت نشستیم و از هر دری سخنی درمیان آوردیم. آرزوهای شاگردان که تازه می خواستند از مدرسه بیرون آیند گوناگون بود و هر یک آرمانی داشت که برای سایرین با نهایت صراحت و سادگی بیان کرده و از آنها نظر می خواست. و در این نمونه ها ترتیب ارکان بهم ریخته است:
-امیرالمومنین المستظهربالله نامه درنامه و پیک درپیک روان کرده بود با اصفهان. وگر او کشته بر دست شاه / به توران نماند سر و تختگاه. معمولا در زبان فارسی کنونی فعل را در انتهای جمله می آورند ولی همانگونه که گفته شد این قاعده در همه ی موارد رعایت نمی شود. جای قید در جمله: همانطور که قبلا اشاره شد قید وابسته به فعل است و وظیفه ی آن مقید ساختن فعل به زمان، مکان و .. است و اغلب آنها در جمله جای ثابتی ندارند. قیدهای زمان اغلب سایر اجزای جمله قرار می گیرند ولی بیشترین آنها پیش از فعل جای می گیرند. اسم ساده اسمی است که فقط دارای یک جزء معنیدار یا تکواژ آزاد قاموسی بوده و تقسیم پذیر نیست.مانند :آتش، کبوتر، سیاوش، وجدان، اسم مشتق اسمی است که از دو یا چند جزء تشکیل شده که دست کم یک جزء آن معنای مستقل ندارد.یعنی پسوند یا پیشوندمی باشد.مشتق ها از افزون وند به اسم و گاهی بن فعل ساخته می شوند و معنایی جداگانه و مستقل به وجود می آوردند. یک جزء معنی دار+حداقل یک جزء غیر مستقل برخی وندهای مشتق ساز عبارتند از:زار(گلزار)، گاه(کارگاه)، گردنه)یا(دسته)،ـِش(گردش)، ار (خریدار)، بان(باغبان)، چه(باغچه)، =e)(دان(گلدان)،ـَک(پیچک)،ـِه(ـه/ه ی(نیکی) -ی نکره و نشانه های جمع مشتق ساز نیستند. - اسم مرکب اسمی است که دو یا چند جزء که معنای مستقل داشته و به دو یا چند جزء که به تنهایی کاربرد و معنا دارند، قابل تجزیه است.مانند:کتابخانه، سفیدرود، چهل چراغ و.... »مشتق مرکب«یا » مشتق-مرکب « پارهای از اسم ها ویژگیهای مشتق و مرکب را با هم دارند که به آنها میگویند. این اسمها، از دو یا چند تکواژ آزاد قاموسی بهاضافه یک یا چند وند یا تکواژ وابسته ساخته می شود. قالب های شعر فارسی تعریف قالب : قالب شکلی است که قافیه ، به شعر می بخشد و تفاوت قالب ها با یکدیگر بسته به چگونگی قرار گرفتن قافیه ی آنهاست.( در واقع نحوه ی بکارگیری قافیه تعیین کننده ی قالب شعر است. ) نکته : چنانچه نحوه ی بکار گیری قافیه در بعضی از قالب ها ی شعر فارسی مانند قصیده با غزل و رباعی با دوبیتی یکسان باشد می توان به کمک تعداد ابیات ، محتوا و وزن ، نوع قالب آن را مشخص کرد.
قالب های شعر فارسی عبارتند از :قصیده ،غزل ، قطعه ، مثنوی ، رباعی ، دوبیتی ، چهار پاره ، ترجیع بند ، ترکیب بند ، مسمّط ، مستزاد ،شعر فرد ( تک بیت ) و شعر نیمایی . قصیده : شعری است بر یک وزن و یک قافیه که مصراع اول بیت نخست ، با همه ی مصراع های دوم ابیات دیگر هم قافیه باشد. نمودار قالب قصیده : * ....................... *.......................... ....................... *.......................... ....................... *.......................... مشخصات قصیده : .تعداد ابیات از پانزده بیت بیشتر است. ۱ ، عرفان، حکمت، .درون مایه و محتوای آن موضوعاتی چون مدح ۲ وصف ، پند و اندرز ، جشن ، شکر ، شکایت و مسائل اجتماعی می باشد. .بیت اول قصیده را که مصرّع است (( مطلع )) و به بیت آخر آن۳ ((مقطع )) می گویند. .قصیده اولین قالب شعر است که به تقلید از شعر عربی از نیمه ی دوم قرن سوم پدید آمد. ۴ . داشتن و حدت موضوع ( یعنی ابیات قصیده بایدمربوط به یک مفهوم و موضوع باشد. )5 اجزای تشکیل دهنده ی قصیده : .تغزل یا تشبیب : برخی قصاید به ویژه قصایدی که در مدح کسی سروده می شوند دارای مقدمه است .این ۱ جوانی و توصیف طبیعت آغاز می شود که به آن تغزل یا تشبیب می ، مقدمه معولا با مضامینی چون عشق گویند(.برخی قصیده ها تغزل ندارند که به آن ها محدود یا مقتضب می گویند ) . که در واقع موضوع اصلی قصیده ، .تخلص : بیت یا ابیاتی که رابط میان تغزل و تنه ی اصلی قصیده می باشند ۲ از همان جا شروع می شود. نکته : این تخلص مخصوص قصیده است و نباید آن را با اصطلاح تخلص ( نام شاعر ) اشتباه گرفت.
، پند و اندرز ، ثنا، .تنه ی اصلی : بخشی از مقصود اصلی شاعر در آ ن بیان می شود .با محتوایی چون مدح ۳ عرفان و حکمت و ... به صورت جملات شرطی ، .شریطه و دعا : دعایی است که شاعر برای جاودانگی ممدوح خود در پایان قصیده ۴ بیان می کند ( .یعنی شاعر دعای خود را به شرط بر آورده شدن خواسته هایش بیان می کند) . قصیده سرایان مشهور : انوری ، خاقانی ، ناصر خسرو ، سعدی ، فرخی سیستانی ، رودکی ، منوچهری مسعود سعد سلمان ، ملک الشعرای بهار ، دکتر مهدی حمیدی ، مهرداد اوستا و امیر فیروز کوهی و ... غزل : شعری است بر یک وزن و یک قافیه بطوری که مصراع اول بیت نخست ، با همه ی مصراع های دوم ابیات دیگر هم قافیه باشد. تذکر : نحوه ی تکرار قافیه در غزل همانند قصیده است. نمودار قالب غزل : *............................ *........................... ............................ *........................... ............................ *........................... مشخصات غزل : .تعداد ابیات غزل حداقل پنج بیت و حد اکثر دوازده بیت است .(گاهی غزل هایی با بیش از پانزده بیت هم ۱ یافت می شود. ) . عشق و عرفان و گاهی هم مضمون اجتماعی می باشد ، .درون مایه و محتوای غزل، بیان عواطف و احساسات ۲ .بیت اول غزل را مطلع و بیت آخر را مقطع می گویند( .که هر کدام اگر به خوبی بکار روند حسن مطلع و ۳ حسن مقطع نام می گیرند. . . اگر مصرع اول غزل در پایان با زیبایی خاصی دوباره بکار رود به این عمل (رد المطلع )می گویند ۴ .در غزل تنوع مطالب ممکن است .( یعنی موضوع هر بیت می تواند با ابیات دیگر فرق داشته باشد . )5 .غزل از قرن ششم به وجود آمده است . ( در واقع همان تغزل قصیده است.) 6
از آغاز پیدایش ، عاشقانه و با ظهور سنایی عارفانه می شود . ) .با ظهور انقلاب مشروطه ، غزل مضمون اجتماعی نیز به خود می گیرد.7 نکته : غزل عاشقانه را سعدی و غزل عارفانه را مولوی به اوج خود رساندند حافظ هم سر آمد غزل سرایان شعر . عارفانه را به کمال رساند – فارسی است .و در غزل شیوه ی عاشقانه مشهورترین غزل سرایان : حافظ ، سعدی ، مولوی ، صائب تبریزی ، عراقی ، فرخی یزدی ، رهی معیری و استاد شهریار و حسین منزوی و تفاوت غزل و قصیده : .وحدت موضوع ۳ .درون مایه و محتوا ۲ .از نظر تعداد ابیات۱ : اگر شاعر بیت نخست مطلع غزل و قصیده ی خود را زیبا و دلپسند بیاورد ، از آن به حسن مطلع ۱نکته ی تعبیر می شود. بطوری که شنونده یا خواننده برای دنبال کردن ابیات دیگر ترغیب گردد . : اگر شاعر بیت آخر شعرش را ( معمولا در قصیده و غزل ) به نحوی شیوا و دلنشین بیاورد که به ۲نکته ی عنوان حسن ختام در روح شنونده و خواننده اثر نیک و خوشی باقی بگذارد ، از آن به حسن مقطع تعبیر می شود. قطعه: شعری است متشکل از چند بیت هم وزن که فقط مصراع های دوم آن هم قافیه باشند. نمودار قالب قطعه : ........................ *......................... ........................ *......................... ........................ *......................... مشخصات قطعه : . حد اقل قطعه دوبیت و حد اکثرآن معمولا بیست بیت می باشد(.گاهی قطعه های ۱ چهل و پنجاه بیتی هم یافت می شود. ) .موضوع و درون مایه ی قطعه معمولا مسائل اخلاقی ،اجتماعی ، تعلیمی ،حکایت ، مدح ،وصف ،هجو و...می ۲ باشد. .قطعه قصیده ای است بدون مطلع مصراع .(در واقع تفاوت قطعه و قصیده در همین ویژگی است . )۳
.تعداد قافیه با ابیات برابر است.۴ .قطعه وحدت موضوع دارد یعنی از اول تا آخر ابیات ، درباره ی یک موضوع خاص است.5 .قطعه از آغاز شعر فارسی ( قرن سوم ) با ظهور رودکی پدید آمد و تا روزگار ما ادامه دارد.6 مشهور ترین قطعه سرایان عبارتند از : انوری ، ابن یمین و پروین اعتصامی مثنوی: شعری است بر یک وزن با بیت های مصرع، که هر بیت قافیه ای جدا گانه دارد. و چون هر بیت دارای دو قافیه است آن را مثنوی ( مزدوج یا دوتایی ) نامیده اند. نمودار قالب مثنوی : *...................... *........................ ......................0 ........................0 ......................# ........................# مشخصات قالب مثنوی : . .تعداد ابیات مثنوی حداقل دو بیت است و حداکثر برای آن وجود ندارد ۱ .مثنوی مناسب ترین قالب برای بیان داستان ها و مطالب طولانی از جمله تواریخ و قصص است.۲ .موضوع و درون مایه ی مثنوی حماسی ، تاریخی ، اخلاقی ، تعلیمی ، عاشقانه ، بزمی و عارفانه است.۳ مشهورترین مثنوی سراین عبارتند از : فردوسی ، نظامی ، اسدی توسی ، مولوی ، عطار ، سعدی ،سنایی ، جامی ، پروین اعتصامی ، و شهریار . رباعی : شعری است دارای چهار مصراع هم وزن که رعایت نمودن قافیه در مصراع های اول ، دوم و چهارم الزامی است ولی در مصراع سوم اختیاری است. یعنی مصراع سوم می تواند با مصراع های دیگر هم قافیه باشد یا نباشد. نمودار قالب رباعی : *................... *.................... ...................# *....................
مشخصات رباعی : .رباعی بر وزن ( لا حول ولا قوه الا با الله ) می باشد .۱ . .درون مایه و محتوای رباعی عارفانه ، عاشقانه و یا فلسفی است ۲ .مناسب ترین قالب برای ثبت لحظه های کوتاه شاعرانه است.۳ رباعی سرایان مشهور عبارتند از : خیام ،مولوی ، عطار ، بیدل دهلوی و خواجوی کرمانی دوبیتی: شعری است بر یک وزن که دوبیت دارد و از نظر شکل قافیه همانند رباعی است. نمودار دوبیتی : *......................... *........................... ......................... *........................... مشخصات دوبیتی : . مفاعیلن فعولن (مفاعیل )می باشد ، .دوبیتی بر وزن مفاعیلن ۱ .موضوع و درون مایه ی دو بیتی در فارسی (( ترانه )) است که رایج ترین قالب شعر در نزد روستا ئیان است. ۲ . فائز دشتستانی ، مشهور ترین دوبیتی سرایان عبارتند از : بابا طاهر همدانی راه تشخیص رباعی از دو بیتی : همانطور که در عرض کردم ، رباعی و دو بیتی فقط از نظر وزن با هم اختلاف دارند .لذا برای تشخیص این دو قالب از یکدیگر فقط کافی است اولین هجای هر یک از دو قالب شعر را بشناسید. ( دوبیتی با هجای کوتاه و رباعی با هجای بلند آغاز می شود . ) ... ت و ، ک، توجه : هجای کوتاه دو واج دارد (صامت +مصوت کوتاه )مثال :ب هجای بلند سه واج دارد و ساختار آن به دو شکل است : گل، در، .صامت + مصوت کوتاه + صامت . مثال :بر ۱ سی، کو، .صامت + مصوت بلند . مثال : با ۲ توضیح : در تلفظ هجاها ، مصوت بلند (( ا )) ، (( ی )) ، (( و )) دو حرف محسوب می شود.
مثال شعری : زدست دیده دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کندیاد بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد همانگونه که می بینید در دو بیت بالا هجاهای اول مصراع ها ی آن به ترتیب ، (( ز )) ، ((ک )) ، ((ب )) و ((ز )) هجای کوتاه هستند .پس قالب شعر فوق دوبیتی است. : ۲مثال شعری هر سبزه که برکنار جویی رسته است گویی ز لب فرشته خویی رسته است پا بر سر سبزه تا به خواری ننهی کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است همانگونه که ملاحضه می فرمائید اولین هجای هر یک از مصراع های شعر فوق ((هر )) (( گو )) ، (( پا )) و ((کا ))می باشند .که هر کدام یک هجای بلند محسوب می گردند .پس قالب شعر فوق رباعی است. چهار پاره ( دوبیتی های به هم پیوسته : ) دوبیتی های هم وزن با قافیه های مختلف که در معنی به هم پیوسته هستند . با این تفاوت که قافیه معمولا در مصراع های دوم رعایت می شود . نمودار قالب چهار پاره : ....................... ..........................۱ ....................... ..........................۱ * ....................... ..........................۲ ....................... ..........................۲ مشخصات چهارپاره : .هر بند از چهار پاره دوبیت است امّا شاعر در آوردن تعداد این بند ها محدودیتی ندارد.۱
.محتوا و درون مایه های چهارپاره اجتماعی و غنایی است . ۲ .چهارپاره بر خلاف دوبیتی محدودیت وزنی ندارد بلکه به وزن های مختلف سروده می شود.۳ .زمان رواج این قالب در ایران پس از مشروطه است.
پایان این مطلب عالی